دوازده بند محتشم کاشانی
بند سوم
كاش آن زمان سرادق گردون نگون شدى
وين خرگه بلند ستون بى ستون شدى
كاش آن زمان درآمدى از كوه تا به كوه
سيل سيه كه روى زمين قير كون شدى
كاش آن زمان ز آه جهان سوز اهلبيت
يك شعله برق خرمن گردون دون شدى
كاش آن زمان كه اين حركت كرد آسمان
سيماب وار گوى زمين بى سكون شدى
كاش آن زمان كه پيكر او شد درون خاك
جان جهانيان همه از تن برون شدى
كاش آن زمان كه كشتى آل نبى شكست
عالم تمام غرقه درياى خون شدى
آن انتقام گر نفتادى به روز حشر
با اين عمل معامله دهر چون شدى
آل نبى چو دست تظلم برآورند
اركان عرش را به تلاطم درآورند.